حکم بن ابیالعاص
از دشمنان سرسخت پیامبر اکرم(ص) | |
اطلاعات کلی | |
---|---|
نام کامل | حَکم بن ابیالعاص بن امیه |
نسب | بنی امیه |
خویشاوندان سرشناس | مروان بن حکم(پسر) • عثمان بن عفان(برادر زاده) |
زادگاه | مکه |
محل زندگی | مکه • مدینه • طائف |
وفات | سال ۳۱ق یا ۳۲ق در مدینه |
اطلاعات دیگر | |
فعالیتها | آزار و اذیت پیامبر(ص) در مکه و مدینه • شکنجه تازه مسلمانان در مکه • توطئه قتل پیامبر(ص) |
حَکم بن ابیالعاص بن امیه، عموی عثمان بن عَفّان، پدر مروان خلیفه اموی و از دشمنان سرسخت پیامبر(ص) بود. پس از آشکار شدن دعوت رسول خدا(ص) در مکه، وی پیامبر(ص) را بسیار میآزرد.
حکم بن ابی العاص پس از فتح مکه، به رغم میل خود، اسلام آورد و پس از مدتی در مدینه ساکن شد. وی در مدینه از رفتارهای زشت خود دست برنداشت. پیامبر(ص) او را لعنت کرده و به طائف تبعید کرد ولی عثمان در زمان خلافت خود، ـ برخلاف اقدام پیامبر(ص) ـ حکم و فرزندانش را به مدینه بازگرداند.
نسب و شغل
حکم بن ابی العاص از سرشناسان تیره بنی امیه از قبیله قریش بود. از تاریخ تولد او اطلاعی در دست نیست. گفته شده کار وی حجامت بوده است.
تبارنامه بنیامیه | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|
|
در مکه
دشمنی با پیامبر(ص)
پس از آشکار شدن دعوت رسول خدا(ص) در مکه، حکم بن ابی العاص از کسانی بود که بر سر پیامبر(ص) در هنگام نماز شکنبه گوسفند ریخت. حکم بر خویشانش که مسلمان میشدند، سخت میگرفت، چنان که برادرزاده خود، عثمان، را با طناب بست و او را تهدید کرد تا از دین جدید دست برندارد، وی را آزاد نخواهد کرد. وی در توطئه قتل پیامبر اکرم (توطئه دارالندوه) شرکت داشت و جزو محاصره کنندگان خانه آن حضرت بود.
اسلام آوردن
حکم همچنان بر کفر و شرک خود باقی بود تا آنکه پس از فتح مکه، به رغم میل خود، اسلام آورد و پس از مدتی در مدینه ساکن شد. مسلمانان همواره با تردید به اسلام آوردن حکم مینگریستند و مسلمانی او را واقعی نمیپنداشتند.
در مدینه
اذیت و آزار پیامبر(ص)
- حکم در مدینه نیز از رفتارهای زشت خود دست برنداشت. وی پشت سر رسول خدا(ص) به راه میافتاد و از راه رفتن پیامبر(ص) تقلید و حرکات حضرت را با دست و بینی و چشم مسخره میکرد. یک بار که پیامبر(ص) حکم را در حال تقلید کردن دید، او را نفرین کرد و فرمود: «به همین حال بمان »، و حکم از آن لحظه تا پایان عمر به همان قیافه ماند و دچار رعشه و بیعقلی شد.
- حکم اسرار پیامبر(ص) را فاش مینمود. مثلاً، آنچه را پیامبر(ص) درباره مشرکان قریش و منافقان به بزرگان صحابه میگفت، برملا میکرد.
- یکی دیگر از کارهای او، که پیامبر(ص) را رنجیده خاطر ساخت، این بود که پشت خانه رسول خدا(ص) میایستاد و به سخنان ایشان گوش میداد. یک بار نیز از شکاف در به درون خانه پیامبر(ص) مینگریست که پیامبر(ص) بیرون آمد و فرمود: «چه کسی مرا از شرّ این مرد نجات میدهد؟» سرانجام، رسول خدا(ص) وی را لعنت و به طائف تبعید کرد و فرمود او حق ندارد در مدینه با من زندگی و سکونت کند. برخی فرزندان حکم، از جمله عثمان و حارث و به قولی، مروان، نیز همراه وی در طائف به سر بردند. تبعید حکم به طائف به سبب همه رفتارهای خصمانه او و نیز افشای اسرار پیامبر(ص) برای دشمنان وی از کفار و منافقان بود. حکم از آن پس به طَریدِ (تبعید شده) رسول خدا(ص) مشهور گشت.
- حکم بن ابی العاص مصداق بارز آیه ۵۷ سوره احزاب بود که در آن، آزار پیامبر(ص) با آزار خدا یکسان شمرده شده و خدا آزاردهندگان پیامبر را در دنیا و آخرت از رحمت خود دور کرده و عذاب خوارکنندهای برای ایشان در آخرت مهیا ساخته است.
- به گزارش بلاذری پیامبر اکرم(ص) نه فقط حَکم، بلکه ذریه و نسل او را نیز لعنت کرد، مگر مؤمنان آنان کهاندکاند. ماجرای لعن حکم و فرزندانش از سوی پیامبر(ص)، در روایات متعددی از زبان صحابه و تابعین نقل شده است.
در تبعید
پس از رحلت پیامبر اکرم(ص)، حکم و فرزندانش تا زمان خلافت عثمان در تبعید بودند. عثمان ظاهراً به سبب خویشاوندْدوستی اصرار داشت که حکم و خانوادهاش به مدینه بازگردند. در زمان خلافت ابوبکر، عثمان از او خواست که حکم و فرزندانش را به مدینه بازگرداند، اما ابوبکر گفت: «من نمیتوانم تبعیدی رسول خدا(ص) را به مدینه بازگردانم ».
با به خلافت رسیدن عمر بن خطاب، عثمان تقاضای خود را تکرار کرد، اما عمر نیز نپذیرفت. زمانی که عثمان به خلافت رسید، حکم و فرزندانش را به مدینه بازگرداند. بر این کار عثمان ایراد گرفتهاند. مسلمانان نیز به بازگشتِ رانده شدگانِ رسول خدا(ص) به مدینه اعتراض کردند. عثمان با فراخواندن حکم و فرزندانش از طائف به مدینه و بخشیدن صد هزار درهم به او به منزله صله رحم، بیتوجهی خود را به اقدام پیامبر(ص) و عواطف و احساسات مسلمانان نشان داد.
درگذشت
حکم در آخر عمر نابینا شد و سرانجام در سال ۳۱ یا ۳۲ در مدینه و به قولی، در آخر خلافت عثمان و چند ماه پیش از قیام مردم بر ضد عثمان (۳۵) درگذشت. به دستور عثمان، بر سر قبر حَکم خیمهای برپا کردند.
فرزندان
حکم بن ابی العاص هشت دختر و ۲۱ پسر داشت که مشهورترین آنها مروان، داماد عثمان و خلیفه مشهور اموی، بود.
پانویس
- ↑ ابن حجر عسقلانی، ج۲، ص۱۰۴
- ↑ ابن رسته، ص۲۱۵
- ↑ ابن هشام، ج۲، ص۱۵۷
- ↑ ابن سعد، ج۳، ص۵۵
- ↑ رجوع کنید به همان، ج۱، ص۲۲۸
- ↑ ابن حجر عسقلانی، همانجا
- ↑ رجوع کنید به بلاذری، ج۵، ص۱۲۵
- ↑ همانجا؛ ابن عبدالبرّ، ج۱، ص۳۵۹؛ ابن حجر عسقلانی، ج۲، ص۱۰۵
- ↑ طبری، ج۱۰، ص۵۸؛ ابن عبدالبرّ، ج۱، ص۳۵۹ـ۳۶۰
- ↑ بلاذری؛ ابن عبدالبرّ، همانجاها
- ↑ بلاذری، همانجا
- ↑ ابن عبدالبرّ، ج۱، ص۳۵۹
- ↑ بلاذری، همانجا
- ↑ همانجا
- ↑ ابن عبدالبرّ، همانجا؛ ابن اثیر، ج۲، ص۳۷
- ↑ بلاذری؛ ابن عبدالبرّ، همانجاها
- ↑ رجوع کنید به ابن عبدربّه، ج۴، ص۲۶۷؛ مسعودی، ج۳، ص۷۸؛ ابن طقطقی، ص۱۴۳
- ↑ بلاذری، ج۵، ص۱۲۶
- ↑ رجوع کنید به ابن عبدالبرّ، ج۱، ص۳۶۰؛ ابن اثیر، ج۲، ص۳۷ـ۳۸؛ ذهبی، ج۲، ص۱۰۸
- ↑ رجوع کنید به ابن عبدربّه، ج۲، ص۱۹۴، ج۴، ص۲۸۶
- ↑ یعقوبی، ج۲، ص۱۶۴؛ ابن اثیر، ج۲، ص۳۸
- ↑ رجوع کنید به بلاذری، همانجا؛ طبری، ج۴، ص۳۴۷، ۳۹۹
- ↑ رجوع کنید به ابن اثیر، همانجا
- ↑ صفدی، ۱۹۶۲، ج۱۳، ص۱۱۲
- ↑ همو، ۱۳۲۹، ص۱۴۷
- ↑ همانجا؛ ابن حجر عسقلانی، ج۲، ص۱۰۶
- ↑ ابن عبدالبرّ، ج۱، ص۳۵۹
- ↑ ابن سعد، ج۸، ص۱۱۳
- ↑ ابن قتیبه، ص۳۵۳؛ نیز رجوع کنید به مصعب بن عبداللّه، ص۱۵۹ـ۱۶۰؛ بلاذری، ج۵، ص۱۶۰ـ۱۶۳
منابع
- ابن اثیر، اسدالغابة فی معرفة الصحابة، چاپ محمد ابراهیم بنا و محمد احمد عاشور، قاهره ۱۹۷۰ـ۱۹۷۳.
- ابن حجر عسقلانی، الاصابة فی تمییز الصحابة، چاپ علی محمد بجاوی، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲.
- ابن رسته.
- ابن سعد (بیروت).
- ابن طقطقی، الفخری فی الآداب السلطانیة و الدول الاسلامیة، چاپ و. آلوارت، گریفزولت ۱۸۵۸.
- ابن عبدالبرّ، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، چاپ علی محمد بجاوی، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲.
- ابن عبدربّه، العقد الفرید، چاپ علی شیری، بیروت ۱۴۰۸ـ۱۴۱۱/ ۱۹۸۸ـ۱۹۹۰.
- ابن قتیبه، المعارف، چاپ ثروت عکاشه، قاهره ۱۹۶۰.
- ابن هشام، السیرة النبویة، چاپ مصطفی سقا، ابراهیم ابیاری، و عبدالحفیظ شلبی، قاهره ۱۳۵۵/۱۹۳۶.
- احمدبن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۵، چاپ گویتین، اورشلیم ۱۹۳۶، چاپ افست بغداد، بیتا.
- ذهبی.
- خلیل بن ایبک صفدی، کتاب الوافی بالوفیات، ویسبادن ۱۹۶۲.
- همو، نکت الهمیان فی نکت العُمیان، چاپ احمد زکی بک، مصر ۱۳۲۹/ ۱۹۱۱.
- طبری، تاریخ (بیروت).
- مسعودی، مروج (بیروت).
- مصعب بن عبداللّه، کتاب نسب قریش، چاپ لوی پرووانسال، قاهره ۱۹۵۳.
- یعقوبی، تاریخ.
پیوند به بیرون
- منبع مقاله: